جدول جو
جدول جو

معنی گرانبار رفتن - جستجوی لغت در جدول جو

گرانبار رفتن
(زَ بَ دَ تِ کَ دُکْ کا گِ رِ تَ)
بسنگینی رفتن. ناراحت رفتن:
بر عین غین گشته زخجلت ز عین مال
چون حرف غین بین که گرانبار میروم.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 652)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ تَ)
سنگین شدن. سنگین گردیدن:
تو خفته و پشتت زبزه گشته گرانبار
بابار گران خفتن از اخلاق حمار است.
ناصرخسرو.
مرا کآیم از کاه برگی ستوه
چه باید گرانبار گشتن چو کوه.
نظامی.
، بارور شدن درخت و امثال آن و سنگین شدن:
پس چونکه سرافکنده و رنجور بمانده ست
هر شاخ که از میوه و گل گشت گرانبار.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
بار سنگین داشتن سنگین شدن: تو خفته و پشتت زبزه گشته گرانبار با بارگران خفتن از اخلاق حمار است. (ناصر خسرو)، پر باد شدن (شاخه درخت و مانند آن) : پس چونکه سر افکنده و رنجور بماندست هر شاخ که از میوه و گل گشت گرانبار ک (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار